پادشاه چین را گویند. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) : خان خانان روانه گشت ز چین تا شود خانه گیر شاه زمین. نظامی. چو عقد سپه برهم آسوده شد دل خان خانان برآسوده شد. نظامی. همان خان خانان بخدمتگری جریده بهمراهی و رهبری. نظامی. ، پادشاه ترکستان را گویند. (ناظم الاطباء) : هر یک از قبایل ترک را سر و پیشوایی جدا بود ولی همه آنها فرمانبری از یک رئیس میکردند به اسم خان خانان. (از رودکی تألیف سعید نفیسی ج 17). و مقدم و امیر ایشان را گورخان خوانند یعنی خان خانان. (جهانگشای جوینی)
پادشاه چین را گویند. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (شرفنامۀ منیری) : خان خانان روانه گشت ز چین تا شود خانه گیر شاه زمین. نظامی. چو عقد سپه برهم آسوده شد دل خان خانان برآسوده شد. نظامی. همان خان خانان بخدمتگری جریده بهمراهی و رهبری. نظامی. ، پادشاه ترکستان را گویند. (ناظم الاطباء) : هر یک از قبایل ترک را سر و پیشوایی جدا بود ولی همه آنها فرمانبری از یک رئیس میکردند به اسم خان خانان. (از رودکی تألیف سعید نفیسی ج 17). و مقدم و امیر ایشان را گورخان خوانند یعنی خان خانان. (جهانگشای جوینی)
نام ناحیتی بوده است بحوالی شیراز. فصیحی خوافی در حوادث 754 هجری قمری نوشته: ’در اوایل صفر بظاهر شیراز نزول فرمود (امیر مبارزالدین) و شیخ ابواسحاق در پنج فرسنگی شیراز در مرحلۀ خان خانان پیش باز آمده بود و حرب ناکرده مراجعت نمود و بشیراز متحصن شد و حربهای سخت کردند’. (از تاریخ عصر حافظ بقلم دکتر غنی ج 1 ص 101)
نام ناحیتی بوده است بحوالی شیراز. فصیحی خوافی در حوادث 754 هجری قمری نوشته: ’در اوایل صفر بظاهر شیراز نزول فرمود (امیر مبارزالدین) و شیخ ابواسحاق در پنج فرسنگی شیراز در مرحلۀ خان خانان پیش باز آمده بود و حرب ناکرده مراجعت نمود و بشیراز متحصن شد و حربهای سخت کردند’. (از تاریخ عصر حافظ بقلم دکتر غنی ج 1 ص 101)
محمدرحیم خان بن بیرام خان قرامانلو. پدر او با همایون پادشاه در عصر شاه طهماسب بهند رفت و در آنجا خان خانان متولد شد. نصرآبادی از او نام برده و گفته است که منشآت شیخ ابوالفضل و تاریخ اکبری دو دلیل بر فضل این مردند و نیز ابوالفضل بعضی از غزلیات او را آورده است و نامی از تواریخ او به فارسی و عربی و ترکی و هندی برده و آن را بنام ’دیوان رحیمی’ یاد میکند. زیرا اسم او عبد الرحیم خان بن بیرام علیخان بوده است. (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 286 و عالم آرای عباسی چ 2 ص 487 و فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 638)
محمدرحیم خان بن بیرام خان قرامانلو. پدر او با همایون پادشاه در عصر شاه طهماسب بهند رفت و در آنجا خان خانان متولد شد. نصرآبادی از او نام برده و گفته است که منشآت شیخ ابوالفضل و تاریخ اکبری دو دلیل بر فضل این مردند و نیز ابوالفضل بعضی از غزلیات او را آورده است و نامی از تواریخ او به فارسی و عربی و ترکی و هندی برده و آن را بنام ’دیوان رحیمی’ یاد میکند. زیرا اسم او عبد الرحیم خان بن بیرام علیخان بوده است. (از الذریعه الی تصانیف الشیعه تألیف آقابزرگ طهرانی قسم 1 جزء 9 ص 286 و عالم آرای عباسی چ 2 ص 487 و فهرست کتاب خانه سپهسالار ج 2 ص 638)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 24 هزارگزی خاوری قره آغاج و 26 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل دارای 163 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی و جاجیم بافی است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، واقع در 24 هزارگزی خاوری قره آغاج و 26 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل دارای 163 تن سکنه که شیعی مذهب و ترک زبانند. آب آنجا از چشمه و محصول آن غلات و بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی و جاجیم بافی است. راه این ده مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)